مامان هر وقت میخواست اشتباهات دختر کوچولوشو بهش گوشزد کنه براش قصه میگفت:
یکی بود یکی نبود یه آقا فیله بود خیلی خوب بود ولی به بزرگترا سلام نمی کرد
یکی بود یکی نبود یه خانم خر گوشه بود خیلی ناز ولی با دندوناش پسته میشکست ...
یه روز مامانه جلوی چشای دختر به همسایه دروغ گفت
بعد رفتن همسایه دختر کوچولو اومدپیش مامان و گفت :یکی بود یکی نبود یه مامان خوبی بود...